دیدگاه تربیتی خوارزمی و غزالی
درآمدی بر روان شناسی دین و تربیت دینی در اندیشه ی غزالی
چکیده
«روان شناسی دین» به معنای مطالعه علمی و روان شناسانه دین داری و «تربیت دینی» به معنای پرورش انسان دین دار، دو عرصه مهم و جدید در مطالعات روان شناختی و تربیتی به شمار می روند. بازشناسی این دو عرصه در آرای امام محمد غزالی بسیار ضروری است. از بین مطالعات روان شناختی غزالی در عرصه روان شناسی دین، در این نوشتار به چیتسی ایمان و دین داری، ابعاد دین داری، درجات دین داری و آسیب شناسی دین داری پرداخته می شود و در حوزه تربیت دینی و دین دارپروری، تنها ساحت «تربیت عقیدتی» از منظر غزالی و توصیه های تربیتی او مطرح می شود.
1. مقدمه
«روان شناسی دین» از شاخه های جدید دانش روان شناسی است که مطالعه علمی و روان شناسانه دین داری را در دستور کار خود قرار داده است و رفتارهای دینی و باورها و ارزش های دینی را در بر می گیرد (آذربایجانی، 1387، ص6) پیشینه رسمی روان شناسی
دین به اواخر قرن نوزدهم بر می گردد؛ ولی تاملات روان شناختی درباره دین داری انسان، سابقه ای طولانی دارد، این تأملات، گاه جنبه توصیفی دارد، مانند کتاب های مقدس ادیان بزرگ و کتاب های شبه دینی ای که برای تربیت معنوی تدوین شده اند؛ نظیر: کتاب اعترافات آگوستین قدیس، مثنوی معنوی مولوی و احیاء علوم الدین غزالی (همان، ص10).
بررسي تطبيقي ويژگي ها و روابط معلم و شاگرد از ديدگاه امام محمد غزالي و توماس آکويناس
با توجه به اهميت صاحب نظران فرهنگي و ديني بر آموزش و پرورش يک جامعه، هدف از انجام اين تحقيق شناسايي تفاوت و تشابه ويژگي هاي معلم و شاگرد و روابط بين آن ها از ديدگاه امام محمد غزالي و توماس آکويناس است تا ميزان تناسب اين راهبرد ترببيتي با چارچوب فرهنگي ايران مشخص شود. براي انجام اين تحقيق از روش تطبيقي- تحليلي استفاده شده است. به اين صورت که، مطالب مرتبط با سوالهاي پژوهش از منابع موجود استخراج و سپس به بررسي تطبيقي اين دو ديدگاه پرداخته شد و وجوه تفاوت و تشابه ديدگاه ها بيان گرديد. نتايج پژوهش مبين آن است که اين دو متفکر داراي وجوه تفاوت و تشابهي در زمينه ويژگي هاي معلم و شاگرد و روابط بين آن ها مي باشند که البته وجوه تشابه آن ها بيش از جنبه هاي افتراق بوده است. هر دو متفکر در خصوص ويژگي هاي معلم، شاگرد و رابطه معلم و شاگرد داراي نقطه نظرات مشترک زيادي مي باشند، از جمله اين که از نظر هر دو خداوند معلم واقعي انسان هاست. همچنين هر دو عقيده دارند که کار معلم پاکسازي، راهنمايي و هدايت شاگردان بوده و وظيفه دارد که شاگرد را در جهت رسيدن به کمال، سعادت، خوشبختي و اطاعت از فرمان خداوند ياري نمايد. البته اين متفکران مذهبي، در خصوص مواردي چون اولويت يادگيري علوم مختلف، يادگيري علوم اختياري و اجباري، نحوه آموزش و فرايند آموزش با يکديگر اختلافاتي دارند.
ديدگاه "امام محمدغزالي" به جنبه هاي پرورشي "آموزش و پرورش" توجه دارد
تعليم و تربيت از ديدگاه امام محمد غزالي طوسي
غزالي در مورد تعليم و تربيت مطالب مهمي گفته و هدف تعليم و تربيت را سعادت دين و دنيا و خشنودي پروردگار متعال، تهذيب نفس و اخلاق و تسلط بر نفس و احياي شريعت نبوي دانسته است و تعليم و تربيت را نوعي تدبير نفس و باطن از طريق اعتذال بخشي تدريجي به قوا و تمايلات به وسيله معرفت، رياضت و استمرار و براي نيل به انس و قرب الهي ميداند و به عبارتي تربيت امري است كاملاً اخلاقي و عبادي كه از راه تعادل بين غرايز و كنترل آنها توسط عقل ميسر ميشود و ايجاد اخلاق نيكو در كودك و نوجوان ميداند و معتقد بوده كه كودك نبايد از بازي منع شود كه در آن صورت باعث كسالت و دلمردگي و از بين رفتن اعتياد و نشاط و شادابي او ميشود و معتقد بوده كه كودك از همنشين بد و نازپرورده و خوشگذران دور باشد و به سادهزيستي عادت داده شود.
غزالي در كتاب كيمياي سعادت براي تربيت كودك سه مرحله در نظر گرفته است:
1- بايد با حوصله و صبر و مهرباني به كودك طهارت و نماز آموخت.
2- بايد از ده سالگي را از كارهاي زشت دور نگه داشت و اگر در اين سنين خطايي مرتكب شد او را تنبيه نمود البته شرايطي را براي تنبيه شمرده است.
3- در مرحله بلوغ بايد علت انجام آداب را تعليم داد به عبارتي از زمان بلوغ تربيت عقلاني و تفهيم امور نظري شروع شود.
غزالي به آموزش و پرورش همگاني و اجباري معتقد بود و نظرش بر اين بوده كه نبايد كودك را رها كرد بلكه بايد با الزام به او آموخت و تعليم داد تا جزو طبع او شود و رفته رفته و به تدريج از آموختن لذت ميبرد و برنامه آموزش نيز بايد جنبه مذهبي و ديني داشته و مطابق شرع مقدس و دين مبين اسلام باشد. و دروسي را اشاره كرده مانند خواندن و نواشتن، قرآن، تاريخ، حكايات، سيرت اصحاب، اشعار تربيتي و اخلاقي و مقالات ادبي و روزي نيز يك ساعت بازي داشته باشد در تربيت كودكان به ارزشهاي والايي توجه شود و ساختار او طوري باشد كه خداشناسي و ايمان و تقوي، درستي و امانت گفتن واقعيت، تواضع و فروتني دوري از تكبر و نخوت نهادينه شود و اين روش نيز مبني بر استدلال و درك و فهم باشد.
در اين راه مقام و منزلت معلم و تعليمدهنده و مربي را بسيار بالا دانسته و رسالت وي را از نزديك كردن كودكان و نوجوانان به خالق متعال ميداند.
به معلم هشت وظيفه قايل بود:
1- مهرباني و شفقت بر دانشآموزان.
2- هدف تعليم و تربيت طلب تواب باشد.
3- نصيحت كردن كودكان.
4- بازداشتن كودكان از بدخويي.
5- ناپسنديده و زشت ندانستن ساير علوم و دروس.
6- آموزش در حد استعداد و توان دانشآموزان.
7- نااميد و دلسرد نكردن محصلين.
8- عمل كردن به گفتار خويش و آموزش در جهت جلب رضاي پروردگار و عدم دريافت اجرت.
غزالي معتقد بود كه اگر دانشآموز به سعادت برسد در ثواب آن معلم نيز شريك است و اگر كودك بدبخت شود در عقاب آن نيز شريك خواهد بود.
نظرش بر اين بود كه معلم با هيبت و عظمت و شأن خود را نزد دانشآموزان نگه دارد و به كودكان اجازه ندهد كه بر او جري و گستاخ شوند و پيوسته مهربان باشد و تفاوت استعداد بين كودكان را مهم بداند.
غزالي مهمترين هدف علمآموزش را رضاي خداوند متعال و قرب او و سعادت دنيا و آخرت ميداند و در رساله ايهاالولد پاسخ او به يكي از شاگردان مخلص خود نشان دهنده تفكر و هدف تربيتي ايشان ميباشد.
اندیشه های امام محمد غزالی
اندیشه سیاسی غزالی
در حقیقت عقاید سیاسی غزالی پیرامون خلافت و سلطنت و ایجاد سازش میان این دو شکل گرفته و بیشتر حاصل مصلحت اندیشی او در توجیه اوضاع موجود است.
غزالی خلافت را به حکم شرع، و نه عقل، ضروری ولازم می شمارد وبه همین سبب می گوید که نه ارباب فنون و حِرَف صلاحیت بحث درباره خلافت را دارند و نه فیلسوفان، بلکه فقط این فقها هستند که شایستگی و وظیفه دارند که اصول خلافت رابرای مردم روشن کنند.
بطور کلی اندیشه سیاسی غزالی در سه کتاب « المستظهر» «الاقتصاد فی الاعتقاد» و « احیاء علوم الدین » بیان شده است و در این کتابها از سیاست و خلافت سخن رانده است. به نظر می رسد که اندیشه سیاسی غزالی دو خاستگاه دارد: نخست اینکه او اندیشه خود را بر اساس دانش فقه و شریعت اسلامی طرح نموده است، دوم اینکه واقعیت های اجتماعی و سیاسی در قلمرو خلافت عباسی و گستره فرمانروایی سلجوقیان در اندیشه او تاثیرگذار بوده است.
غزالی در کتاب احیاء علوم الدین اندیشه خود را نخست پیرامون تعریف و کارکرد سیاست آغاز می کند. به نظر او غایت سیاست تامین سعادت بشر در دو جنبه دنیوی و اخروی است. سیاست باید در پی تامین سعادت بشر در این دنیا و آخرت باشد.
وی نظام دینی را منوط به نظام دنیا معرفی می کند و متذکر شده است که کار دنیا جز به اعمال آدمیان قوام نمی یابد و براساس روابط میان دین و دنیا سیاست را به کار« الفت دادن آدمیان و تجمع آ نها برای یاری دادن بر اسباب معیشت ومضبوط دانستن آن» (16) تعریف می کند. سیاست به نظر او اصلاح آدمیان را بر عهده دارد و نقطه پیوند فعالیتهای اجتماعی انسان و همیاری در تنظیم دنیا در جهت فراهم کردن بهره گیری مشروع در راه آخرت است.
از نظر غزالی نظام درست جهانی بر فعالیت انسان ها مبتنی است. چهار فعالیت اساسی و یا فنونی (صناعت) که برای حیات این جهان لازم است عبارتند از:
حیات فکری و روحی غزالی
زمانه غزالی، زمانه ای آشفته به لحاظ سیاسی، فکری و عقیدتی بود. وی در نیمه دوم قرن پنجم هجری یعنی در عصر عباسی سوم می زیست. این عصر عصر انحلال و ضعف سیاسی و نظامی و عصر انحطاط و آشوب در اخلاق و جمود و خمود در افکار بود.(6)
در ادامه در دو بخش به بررسی سرچشمة افکار و دغدغه های فکری غزالی و نظر غزالی در مورد علوم می پردازیم.
بخش اول: سرچشمة افکار و دغدغه های فکری غزالی
الف: ضعف حکومت و قدرت فاطمیان: غزالی که در نیمة دوم قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) متولد شده بود، با دورانی مواجه شد که آنرا می توان عصر انحلال و ضعف سیاسی و نظامی و عصر انحطاط در اخلاق و جمود فکری دانست، ارکان قدرت از مدت ها پیش متزلزل شده بود و نهضت اسماعیلیه و دعوت فاطمیان سرتاسر عالم اسلامی را گرفته بود، ترکان سلجوقی حکومت را بدست گرفته و در عصر آلب ارسلان مدارس نظامیه دایر می گردید. تأمین این مدارس هم برای دفاع از اصل سنت بود. و این مدارس در مقابل مدرسة الازهر مصر بود، که بخاطر تأیید و یاری مذهب شیعه ساخته شده بود. درعصر غزالی نهضت اسماعیلیان ودعوت فاطمیان سرتاسر جهان اسلام رافراگرفته بود، به ویژه دراحسا که در آن جا هنوز دولت اسماعیلی پا برجا و نیرومند بود.
ب: اختلافات فرقه ای: غزالی در عصری می زیست که دین اسلام از مجرای اصلی و صحیح خود خارج شده و به وضعی افتاده بود که پیش از آن سابقه نداشت. اعتقاد مردم در اصل و حقیقت نبوت سستی گرفته بود و این سستی موجب ضعف ایمان و سستی در عمل به احکام دین شده بود.
بررسی تعلیم و تربیت از دیگاه امام محمدی غزالی
برسی تعلیم و تربیت از دیگاه امام محمدی غزالی.
« سر آغاز: ابوحامد محمد بن محمد غزالی متفکر واراسته واز بزرگترین نام آوران اندیشه، در سال 450 هجری قمری 1058 میلادی در روستای طابران طوس متولد شد. غزالی به نقل از دانشمندان تا 457 کتاب در مو ضو عات اخلاق، عرفان، فقه، اصول، کلام ، تفسیر، حدیث و علوم مختلف دیگر نوشت که معروف ترین ونفیس ترین آنها کتاب های احیاء علوم الدین و کیمیای سعا دت است که در دوران پختگی وعزلت تصنیف کرده است.
بسیاری از اثار او به زبان های مختلف ( فرانسه، آلمانی، لا تین، عربی، عبری، وغیروه.....) ترجمه وبارها در کشور های مختلف چاپ شده است غزالی در رد اندیشه های فیلسو فان کتاب تها فت الفلا سفه را نوشت. این دانشمند مسلمان در چهاردهم جمادی الثانی سال 505 هجری قمری ن.زدهم دسامبر 1111 میلادی از دنیا رفت ودر طوس به خاک سپرده شد زندگی او زند گانی زیبا وکامل بود که در آن پایان کار، آغاز کار بود.»
هدف تعلیم و تربیت
غزالی از بزرگترین دانشمندان متقدیم است،که پیرا مون تعلیم و تربیت سخن گفته است. هدف تعلیم و تربیت از نظر غزالی عبا رتند از: سعادت دین و دنیا، خشنودی خدا، تسلط بر نفس، وتهذیب اخلاق واحیای شریعت نبوی، با توجه به آرای غزالی می توان گفت که وی تعلیم و تر بیت را نو عی تدبیر نفس و باطن از طریق اعتدال بخشی تدریجی به قوا و تمایلات به وسیله معرفت، ریاضت واستمرار وبرای نیل به انس وقرب الهی می داند.به عبارت دیگر، تعلیم و تربیت امری است، کا ملاً اخلاقی و عبادی که از راه تعادل بین غرایز و کنترل آنها توسط عقل، میسر می شود.غزالی یکی از اهداف تعلیم و تربیت را ایجاد اخلاق نیکو در کودک می داند. وی در این زمینه می گوید : اخلاق بد از وی ( آدمی ) بستاند وبه دور اندازد و اخلاق نیکو به جای آن نهد ومعنی تربیت این است . غزالی برای تعلیم و تبریت جنبه سلب و ایجابی قایل است وآن عبارت است از تهذیب دل از اخلاق مذموم وارشاد به اخلاق نیکو وسعا دت آفرین که دل همانند زمین با ید علف هرزه خالی شود تا انواع گل ها در آن روید.
غزالی در مورد تعلیم و تربیت هم مراحل متعدد ( طفو لیت وکودکی ، تمییز بلوغ و عقل) را بیان داشته که هر کدام مقتضی نوعی تعلیم و تربیت خاص است وهم اخلاقیات را قابل تغییر وزوال پذیر می داند که اگر اخلاق و تعلیم و تربیت تغییر پذیر نبود، تو صیه ها، وموعظه ها و تا دیب ها، کاری لغو بود. غزالی به تعلیم و تربیت همگانی اعتقاد داشت و علم را منحصر به نخبگان یا طبقه خاصی نمی دانست. غزالی معتقد بود، باز داشتن کودک از بازی ووا داشتن دائم او به تحصیل، باعث کسالت ودل مردگی واز بین رفتن استعداد، نشاط وشادابی او شده، سبب می شود که به طور کلی در صدد گریز ورهایی از آموزش بر آید.غزالی در ادامه اهداف تعلیم و تربیت نکات مهمی را توصیه می کند از جمله:
الف) دور نگاه داشتن کودک از هم نشینان بد و کودکانی که به ناز پروردگی، خوش گذرانی وپوشیدن لباس های فاخر عادت کرده اند. ب) عادت دادن او به ساده زیستن در لباس خوراک ووسایل خواب ج) باز داشتن او از خود آرایی ورفاه طلبی ونیز اشعار عاشقانه د) در مکتب قر آن، حدیث، داستان ها ، زندگی نامه نیکان را بیا موزد تا محبت صالحان در جانش غرس شود وهمراه تعلیم، الگو دادن را تو صیه کرده است.
بر نامه آموزش
غزالی در احیاء والد می گوید هر آن چه قابل فرا گیری وآموختن باشد، باید بر اساس شرع بوده واز آ تبعیت کند. به عبارت دیگر، دستو ر های شرعی باید مبنا واساس بر نامه ریزی در آموزش و پرورش باشد وبر نامه ریزان در کل فرآیند برنامه ریزی باید از آن تبعیت کرده ومطابق آن عمل نماید. غزالی در کیمیای سعادت سه مرحله را برای تعلیم و تربیت در نظر گرفته است که عبارتند از: 1) از هفت سالگی که باید به کودک طهارت ونماز خواندن آموخت. این آموزش باید با مهربانی، صبرو حو صله همراه باشد.2) از ده سالگی: کودک را از کارهای زشت و بد دور نگه دارید از این سنین اگر کودک، خطایی مرتکب شد باید اورا تنبیه کرد 3) مرحله بلوغ: در این سنین باید علت انجام آداب را به متعلم بگو ییم. به عبارت دیگر، از زمان بلوغ، تربیت عقلانی وتفهیم امور نظری شروع می شود. غزالی به آموزش و پرورش اجباری و همگانی معتقد است ومی گوید که در ابتدا ممکن است کودک از تعلیم و تربیت وآموختن گریزان باشد اما نباید وی را رها کرد، بلگه باید با الزام به او آموخت وتعلیم داد تا جزء طبع او شود وسپسبه تدریج، خود از آموختن لذت می برد.
از نظر غزالی مواد ودروسی که باید آموخته شود، جنبه دینی ومذهبی داشته ومطابق شرع باشد وی به برخی از این دروس اشاره کرده است که عبارتند از: خواندن، نوشتن، قرآن، تاریخ، حکایات پار سیان، سیرت صحابه و سلف، اشعاری که شهوت انگیز نباشد، اخلاق، ادب وروزی یک ساعت بازی.
مذهب و تالیفات امام محمد غزالی
غزالي در مذهب، تابع آراء فقهي امام محمد شافعي بود. اما با اين همه، نسبت به پيشوايان ساير مذاهب فقهي نيز خصومت و دشمني ابراز نداشته و در كتب مختلف خود، شافعي، مالك، ابوحنيفه، سفيان ثوري -كه طريقه فقهي وي به مرور زمان و شايد به دليل عدم ارتباط با نظامهاي فكري يا سياسي منسوخ شد- را بسيار ستوده اما اين ستايشها، گواه آن نيست كه او خود را از ايشان پايين تر مي دانست و يا هر عقيده اي كه از ايشان صادر شده باشد را کورکورانه پذيرفته و تسليم آنان بوده است.
دو توصیه خوارزمی در باره تعلم
خوارزمی در امر تعلم به متعلمان دو توصیه اکید دارد:
فراگیری منطق که کیفیت عملکرد طبیعت فکری را سامان میدهد و یادگیری دقیق واژهها و چگونگی دلالت آنها بر معانی ذهنی. خوارزمی سپس به تشریح و مقایسه شیوههای تعلیم و تعلم، خاصه تعلیم و تعلم قرآن در مغرب و اندلس و افریقا و مشرق، میپردازد و تمایزات و تشابهات آنها و محاسن و معایب آنها را برمی شمرد. از مهمترین نکاتی که خوارزمی بر آن تاکید میکند سختگیری نکردن با متعلمان، خاصه متعلمان کم سن و سال، در امر تعلیم و تربیت است و پیامد سختگیری پدید نیامدن ملکه است، زیرا سختگیری و شدت موجب کسلی و تنبلی متعلمان میشود و پیامد آن وادار شدن آنان به دروغگویی است. بعلاوه، برای بیرون آمدن از زیر فشار و زور ناچار به فریب کاری میشوند و به این صفات عادت میکنند و نهایتا از انسانیت دور میافتند. در این مورد هم ابن خلدون از دیدگاهی اجتماعی اظهار نظر میکند و سختگیری در حق متعلمان را با سختگیری و ظلم در حق جوامع انسانی قابل مقایسه و سرنوشت هر دو را یکسان میداند.
رویکرد اجتماعی خوارزمی به تعلیم و تربیت را پس از وی، شماری از دانشمندان، با پارهای تعدیلات و تغییرات، ادامه دادند؛ از جمله ابوعبدالله ابن ازرق (متوفی ۸۹۶) در کتاب بدائع السلک فی طبائع الملک، فصل چهارم از باب چهارم . مبنای کتاب ابن ازرق مقدمه خوارزمی است اما وی تلاش میکند دیدگاههای خوارزمی را به صورت روشمند بیان و در مواردی شرح کند. وی نخست بخشی از متن مقدمه را به صورت اصلی یا با تلخیص نقل و سپس آن را شرح میکند و در مرحله بعد به کمک اقوال دیگران یا رای و نظر خود به رد یا تایید آن میپردازد. مثلا در باب نظر خوارزمی مبنی بر لزوم وجود «سند» در تعلیم، با استفاده از ابن اکفانی، به بررسی این پرسش میپردازد که اصلا در تعلیم و تعلم به وجود استاد و معلم نیازی هست یا خیر. در جای دیگر ضمن نقل نظر خوارزمی مبنی بر اینکه مختصر و موجز بودن بیش از حد کتب درسی مخل تعلیم و تعلم است، به تعلیل و تحلیل آن مبادرت میورزد. ابن ازرق در ذیل توصیههای سودمند ابن خلدون به متعلمان، در توضیح این نکته که در آموزش علوم نباید هم زمان آموزش دو علم را به هم آمیخت، از قول ابن رشد نقل میکند که آن کس که دوست دارد بیش از یک چیز را در یک زمان فرا بگیرد، هیچکدام از آنها را نخواهد آموخت.
چون مبانی و مسائل و غایات مطرح شده در رویکردهای مذکور غالبا دشوار فهماند، به کار مخاطبانی میآیند که علاقه مند و طالب واقعی اینگونه مطالب باشند. از سوی دیگر، کتابهایی که صاحبان این رویکردها نوشتهاند، اغلب نثری بی پیرایه و معمولی یا زبانی سخت پیچیده و آکنده از اصطلاحات فنی دارند و در هر دو صورت جز در مواردی معدود رغبت مخاطب عام را بر نمیانگیزند. ازینرو آنچه وظیفه انتقال مضامین این رویکردها را به مخاطب عام بر عهده گرفت، ادبیات بود. گونههای مختلف ادبی، از کلمات قصار و تمثیل و حکایت و مقامه و شعر عهده دار تحلیل و تفسیر و توجیه آموزهها و ارزشهای موجود در رویکردهای مذکور شدند و بیشتر جنبهها و دقایق نظری و عملی تعلیم و تربیت با استفاده از ابزارهای تاثیرگذار بلاغی به مخاطب عرضه شد....
نقش آموزگار از نظر خوارزمی
خوارزمی به مانند بزرگ ترین استاد تربیتی، «اهمیت حفظ و به ذهن سپاری را نقد می کند و معتقد است که «مغز دانش آموز به مانند ضبط صوت یا انباره ذخیره نیست، که بر اثر تحمیل آموزگار در حفظ مطالب، تلاش نماید و اگر این تحمیل صورت گیرد، قطعاً دانش آموز استعداد یادگیری و پرورش ذهن و خوش فکری را از دست می دهد.
او می گوید: آموزش صناعتی است که غایت آن، پرورش استعداد یادگیری ذهن دانش آموزان است و قطعاً این پرورش استعداد در پرتو احاطه به اصول و مبادی علم و قواعد آن و آگاهی به مسائل آن و تخریج فروع آن از اصول و مبادی، میسر است نه تحمیل دانشجویان به حفظ مسائل صوری.
او برای این حقیقت آموزشی، نمونه ای از نظام آموزش مغرب، (حاکم در زمان خود) شاهد می آورد و اضافه می کند: این روش آموزش، دانش آموزان را در تحصیل، ملکه علم و خلاقیت و تیزهوشی در علوم، مساعدت نکرد. زیرا تنها هدف این روش آموزش اهتمام به حفظ مطالب و اظهار آن ها است و بی آنکه در تحقیق، صحت و سقم مطالب، مناقشه و بررسی و مناظره، صورت گیرد و به همین جهت اکثر دانشجویان مغرب هرگز جرئت مشارکت در مناظره و مناقشه علمی را ندارند زیرا تنها طوطی وار به حفظ مطالب اکتفاء کرده اند. درحالی که مطلوب نهایی از تحصیل دانش آماده سازی دانشجو در تحقیق علمی و تحصیل «ملکه علم» است که تنها به وسیله مناظره و مناقشه آزاد علمی و بحث آزاد در زمینه دانش میسر می شود که دانشجو بتواند، مطالب فرعی و جزئیی را از اصول و مبادی علم، استنباط نماید و واقعاً «محقق» تربیت شود.
به راستی که این نظریه آموزش ابن خلدون درنهایت اتفاق و استحکام و با عمق نظریات علمی - تربیتی علمای معاصر، انطباق دارد. جا دارد که انسان در برابر عظمت علمی و فکری ابن خلدون سر تعظیم فرود آورد.
آری، روش مناظره آزاد و مناقشه علمی، امروزه مترقی ترین روش تدریس تحصیل در دانشگاه های علمی دنیا است.